×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سفينه حافظ

....

برفی اسبی خسته و کوری سفید من!!

امروز رفتم اسب سواری. صاحب اسبی که کرایه کردم اجازه نداد قبل از سوار شدن بهش قند بدم. قرار شد بعدش اینکارو بکنم. اما من واقعا دلم می خواست اول اینطوری از اسب که اسمش : برفیه قدر دانی کنم بعد از وجودش بهره مند شم. خلاصه به اصرارش تن داده وقندهارو دادم تو جیبش بگذاره و سوار شدم. برفی خیلی شیرین به نظر رسید. مدتی از یورتمه رفتنم گذشت که متوجه فریادهای صاحبش شدم که مرتب میگفت پاهاتو بکوب بهش محکمتر. این به معنی فرمان دادن برای حرکت کردن اسبه. ولی من چند بار اینکارو کرده بودم و از روی تجربه ام نسبت به اسب ها میدانستم که آن به شدت خسته و تشنه است و نمی خواستم وادارش کنم به کاری که برایش رمقی نداشت. تفلک سرشو مینداخت پایین و آرام قدم بر میداشت .. بهش مهلت دادم تا نفسی بگیره .. بهتر که شد زدیم رو دور سواری و سرعتی تاختن. خیلی خوش گذشت. برفی نازنین حرکات نمایشی زیادی رفت و زیبایی سواری را برای تماشاگرامم دو صدچندان کرد. بوقت توقف حاضر نمیشد که پیش صاحبش برگردیم و مرتب نافرمانی میکرد و به جهت مخالفش میچرخید و من دریافتم که از منبع شکنجه دوری میکنه. اما چاره ای نداشتم و وقت برای با هم بودنمان تمام شده بود صاحبش که متوجه موضوع شده بود گفت معلومه از شما خوشش اومده نمیخواهد که پیاده شید!! قبل از خداحافظی 2 مشت قند به برفی دادم و زبون داغشو کف دستم حس کردم. به چشماش نگاه کردم و در حالی که نازش میکردم ازش تشکر کردم ولی چیزی که تو چشماش میدیدمو هنوزم جلوی نظرمه حالمو گرفت. حس غریبی که در نگاهش موج میزد تمام لذت سواری را کوفتم کرد.انگار از کسیکه دوستش داشته مدتهاست جدایش کردن و غمی از دوری و دلشکستگی و دلتنگی را میدیدم. قلبم فشرده شد . احساس شرم کردم از اینکه تو آن حال سوارش شدم. اینبار تنها دفعه ای بود که قبل از سوار شدن به چشم اسب نگاه نمی کردم!! حالم بدتر شد وقتی که دیدم با آن حال خرابش بازم قرار شد به یه نفر دیگه سواری بده. پس خانوادمو الاف خودم کردمو رفتم با صاحبش صحبت کردمو و تا آن را برای غذا خوردن و استراحت نبرد از پیشش نرفتم. هنوزم آن چشمهای پر از نگفته ها جلوی نظرمه!! و از خودم میپرسم آدمی گاهی چقدر بخاطر پول یا لذت از انسانیت دور یا کور میشه؟؟ در هر ثانیه چند موجود زنده قربانی امیال اینچنین افرادی میشن؟؟!! از چیزی که امروز بودم خجالت کشیدم. این احساسم در این لحضه است. شما جای من بودید چه میکردید؟؟!! قضاوت با شما
جمعه 7 بهمن 1390 - 11:24:01 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم